NONE


I speak out of the deep of night
out of the deep of darkness
and out of the deep of night I speak.

if you come to my house, friend
bring me a lamp and a window I can look through
at the crowd in the happy alley.

Forugh Farrokhzad




شدیدا احساس خفگی دارم میکنم
اگه یه بار دیگه به دنیا میومدم حتما باغبون میشدم ..... حتمااااا ( قول میدم )




موزیک هفته ۱

سلام و دروود
اولا یه آهنگ اون پایین گذاشتم از Elissa خواننده لبنانی الاصل که کلی هم طرفدار داره (‌یکیشون خودم ) که معمولا سبک اسپانیش میخونه . اینجا هم ( دبی ) مثل اینکه قراره یه کنسرت بده . این هم ساتیش .
انشالله از این به بعد هم هر هفته یک آهنگ توی وبلاگ میزارم .

                                         Elissa

بعدش هم اگه زحمت نیست یه نگاهی به این سیستم نظرخواهی سمت راست صفحه بکنین و نظرتون رو تیک بزنین ...

داستان

یکی بود یکی نبود ،‌ زیر گنبد کبود .........
یه روز یه دختر خانمی داشت از دانشگاه خسته و کوفته برمیگشت خونه . همینطور توی کوچه که داشت میومد یوهو یه صدایی شنید ... < کمک ،‌کمممک > ! ....
یه مکثی کرد و دور و برشو نگاه کرد ببینه این صدا از کجا میاد ،‌خوب که دقت کرد دید یه غورباقه روی زمینه و یه سنگ بزرگ هم افتاده روش . دخترک سنگ رو بر میداره و اون غورباقه رو که زخمی هم شده بود با خودش به خونه میبره ..
اتفاقا چون پدر و مادرش مسافرت بودن ، دخترک مهربون کلی از غورباقه زخمی پرستاری میکنه و مداواش میکنه تا زود حالش خوب بشه . شب که میشه دیگه حال آقا غورباقه خوبه خوب میشه و کلی از دختر مهربون تشکر میکنه و براش رازی رو میگه .
راز غورباقه این بود که یه جادوگر بدجنسی اونو طلسم کرده و به شکل یک غوراقه در آورده و از دخترک خواهش میکنه ساعت ۲ نیمه شب  براش آوازی بخونه تا طلسم جادوگر پیر شکسته بشه و اون به حالت اولش برگرده ..
دختر مهربون هم راس ساعت ۲ نصفه شب غورباقه رو توی بغلش میگیره و توو تاریکی شب و زیر نور مهتاب اون آواز رو زمزمه میکنه تا این که ناگهان طلسم شکسته میشه و غورباقه تبدیل به یک پسر زیبا و خوش اندام میشه ...
در همین هنگام پدر و مادر دخترک از راه میرسن و اون دوتا رو با هم میبینن ......

دخترک مهربون قصه ما هرچی این داستان رو برای پدر و مادرش تعریف کرد اونا حرفشو باور نکردن ،‌شما چطور ؟؟؟؟.......